منم با خودِ واقعیم



اینجا همه چیز هست. از غم گرفته تا نا امیدی و تاریکی و دلی سیاه چون شاپرکی در دل شب . و چون تیرگی سوخته  نخ شمع بعد از سوزاندن شاپرک 

اینجا زندان من است . 

من ماندالورین هستم. یک شخص در دنیایی که مال من نیست در دنیایی که مدتهاست برای من تمام شده . من ماندالورین نه زیبا هستم و نه خوش قلب . همچون سنگ سخت و هچون تبری از تکه آهنی بی ارزش بر تن این دنیا کوبیده شدم . من یک نفرین شده ام  


آهنگ مدام تکرار میشه.هوهو  هوووو هو و یک ریتم در ذهن ماشین و تکرار و لب خوانی دوستام توی ماشین .

و مدام آهنگی که مثلپتک میکوبهتو سرم. زدبازی که مدام از عشق  رفته میگه.

حالم بده از ادکلنیکه همین دو دقیقه پیش زدم. سرم به شدت درد میکنه.کاش خونه توی همون سوراخ تتریکم با مشتی از کتابهام خودمو خفه میکردم.


دیگه هیچی نمیخوام نه رویای کودکی و نه نور مهتاب پشت پنجره و نه . . یه حس تهی که هیچ وقت نتونستم درکش کنم همیشه باهام بوده مثل یه غباری که غبار نیست مثل هر چی که تصورش سخت باشه مثل روح . کاش ای کاشی نبود کاش آرزو نبود کاش زندگی نبود و مرگ نبود و زنده نبود . و ای کاش رویا هم نبود . کاش عشق هم نبود . 

مثل نیستی . یه جایی که کلمه ی مزخرف یا بدردنخور وجود نداشت .

احساسی که درونمه منو زجر میده . یه لنگر بزرگی انداخته توی قلبمو مدام فشار میده. یه سنگینی بدی توی این قلب لعنتی حس میکنم . این "آه" لعنتی هم نمیاد بالا تا تموم شه . مثل کابوسه . یه کابوس وحشتناک 

مُرده ای که احساس داره ، گریه میکنه و ناله میکشه . دوست داشتم حداقل یه زامبی بودم ، کمِ کم اونا یه حرکتی هم دارن اما من چی ؟! یه جا نشستم و همیشه تو فکر بهتر شدن اما روز به روز بد و بدتر پیش میره

ای خداااا این کابوس لعنتی مادر ج.نده کی تموم میشه

 

 

پ.ن:ای کاش حال sting رو موقع خوندن این ترک میدونستم ❤

پ.ن: اصلا نمیفهمم چی میگم ، مثل پیرمردی غرغرو شدم که از عالم و آدم شاکیه . این غم چیه که گریه ام نمیگیره.


وضع مالیم خدا رو شکر خوبه اما بخاطر این شب و تمام آدمایی که میشناسم که حالا بخاطر کار یا فقر یا بیپولی نمیتونن کنار خونوادشون باشن . اینستا پست های دیشبمو نمیذارم.اینکه رفتم و با دوستام جوجه زدیم و یلدا رو جشن گرفتیم و دور همی آهنگی زدیم و خوندیم. شاید بهترین خاطره ی این چند ماهم باشه اما دلم میسوزه به حال آدمای اطرافم. یه بغضی ته گلوم رو گرفته که میخوام یه تکویری بشم و برم بیت و همه ی عواملشون رو با همین دستام نابود کنم. یعنی در این حد .


یعنی دلم مثل یه بزرگراه شده که دم به دقیقه عاشق میشه؟ ازش عکس گرفتم. غروب بود تو کویر . نمیدونم چرا انگار قند تو دلم آب میشد انگار عاشق شدم. انگار یه حسی بهم میگفت عکسارو همون لحظه براش نفرست بعدا براش بفرست یا حداقل شمارشو بگیر . یکی تو این دل صا مرده ام مدام میگفت برو دنبالش . 

اما گذشت زمانی که دیگه قابل برگشت نیست .

 


یکی از دوستام تو اینستا مدام پست خوانندگیشو میذاره.سنتی میخونه ولی اونقدر صداش بده که . جدی صدا بده.حتی یبار تو جشن دانشگاه جلوی همه خوند ، همه خیلی ریز میخندیدن و مسخرش میکردن . میدونینیه اعتماد به نفس فوق العاده ای داره . ای کاش منم جرات داشتم بهش میگفتم صدات خیلی بده دیگه اسباب مسخره شدن نباش . اینجاش جالبه که کسی هم بهش اینو نمیگه .

جدا از این صدا نخراشیده ، خیلی قشنگ تار میزنه


اصلا اهل تهدید و زور نیستم . اما امشب حسابی با اینترنت کار دارم . یعنی اگه بخاطر فردا و از ترس اعتراضات ذره از اینترنت رو قطع کنن یا بخوان بازم مسخره بازی در بیارن و فقط سایت های داخلی رو باز بذارن . من اولین نفری هستم که فردا با اسپری رنگ میرم تو خیابون :/


هرچی از این دوستیابی های اینستاگرامی و فضا مجازی متنفرم فکر کنم سر خودمم اومده. شما اگه یه نفرو قبلا دیده باشین و تو یه نگاه بدون تعریف از طرف خوشتون بیاد و بعد تو اینستا هم سریع فالو کنید طرفو .

اونوقت چی میتونید بگین؟ یعنی چجوری میشه دل طرفو به دست آورد ؟

ممنون میشم هر کی این پست رو دید جواب بده

یبار فقط جواب یکی از استوری هاشو دادم اونم فقط لایک کرد :/ 

اصلا از جواب دادن استوری بدم میاد مثل این میمونه که بخام با طرف لاس بزنم یا چی بگم مثلا طرف منو جدی نگیره .


روز ها پشت سر هم می آیند و میروند ، بدون اینکه حتی توجهی به من داشته یا حتی فحشی یا تکه ای نثارم کنند . فقط میروند . قبلا از این گذشتن ها خوشم می آمد ، مثل یک بلایی بود که می آمد و میرفت . مثل سردرد میگرن مادرم که همیشه شکایت میکند که میگیرد و ول میکند . روز های من هم همینطور بودند میگرفتند و ولم میکردند .

بعد ها ، یعنی کمی که گذشت و عاقل تر شدم ، عذاب هایم هم بیشتر شد ، مشکل پشت مشکل و تلاش های بیهوده ی من که مثل علفی خشک روی تلنبار میشد و کافی بود کبریتی بگیری و تمامش را آتش بزنی . به همین سادگی


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

اتحادیه صنف آلومینیوم کاران یزد Alex Bruce محب نماز بهدونه_آموزش 24 ساعته معرفي و بررسي انواع دستگاه فتوکپي و ماشينهاي اداري دبیرستان فراگامان محمد سبزی انتشار اتوبار و باربری فراز بار